آن روزي كه زلاتكو كرانچار پرسپوليس را در بالاهاي جدول تحويل سرمربي سابق تيم ملي داد و طي يك مراسم توديع با دريافت يك تابلوفرش به زور (و البته در كمال آرامش) از اين تيم جدا شد را خيلي ها از ياد نميبرند.
كرانچار رفت تا پرسپوليس با مربي جديدش كه اتفاقا (بنا بر اظهارات خود سرمربي) رفاقت ديرينهاي (نزديك به دو دهه) با مديرعامل (همان سرپرست) داشت بيايد و سكان هدايت تيم را بر عهده بگيرد.
در ابتداي كار همه چيز بر وفق مراد بود و دوستان، ظاهرا رفاقتشان بيش از ۱۸ سال بود. حالا اختلاف سني اين دو اصلا مهم نبود. فصل اول (يا همان باقيمانده فصل) با يك قهرماني در جام حذفي به پايان رسيد و براي فصل دوم هم قرار بر ادامه همكاري بود. اين اتفاق هم رخ داد اما در ماه هاي آخر فصل رفاقتها جايشان را به اتفاقات ديگري دادند. سرپرست باشگاه به قول معروف "تودارتر" بود و خيلي موضع گيري علني نداشت، اما سرمربي تيم در فرصت هايي كه برايش پيش ميآمد (باز هم به قول معروف) كيسه اي به تن سرپرست تيم ميكشيد و از خجالتش درميآمد. رفيق ۱۸ ساله تبديل به "آقاي موقت" شده بود و سرمربي اصرار داشت او به آموزش و پرورش برگردد.
اين اتفاق افتاد، اما با چند ماه تاخير و با اجراي سناريويي كه آقاي سرمربي را هم از پرسپوليس دور كرد.
او به راهآهن رفت و اين بار از رفاقت ۱۸ ساله حرفي نزد. او اين بار پاي سابقه فوتبالي مديرعامل راهآهن را به ميان آورد و معتقد بود هيچ مشكلي در اين تيم به وجود نميآيد.
اما عمر اين رفاقت جديد هم به يكسال نرسيد. ابتدا سرمربي استعفا كرد و البته خيليها تصور ميكردند كه اين استعفا براي باز گذاشتن! دست مديران پرسپوليس باشد! اما با آمدن سرمربي خارجي پرسپوليس اين پرونده بسته شد.
مديرعامل هم با يك سرمربي پرتغالي سنگهايش را واكنده بود كه خبر رسيد مالكيت تيم به يك شركت ديگر واگذار شده و اتفاقا در جلسه هيئت مديره جديد ديدن سرمربي مستعفي باعث شد تا مديرعاملي كه بهت زده بود، عطاي حضور را به لقايش ببخشد و استعفا دهد.
بگذريم از اينكه يك منبع آگاه گفته بود که سرمربي در مذاکره با مالکان جدید به صراحت خواستار برکناری مديرعامل از این باشگاه شده بود و سرمربي حتی با این لحن که در راه آهن یا جای من است یا جای انصاری فرد استفاده کرده است.
و بگذريم از اينكه یکی از بازیکنان راه آهن نیز مدعی شد که فصل قبل سرمربي بارها به صورت تلفنی با مديرعامل به جر و بحث پرداخته و او را مدیری نا لایق و ناکارآمد خوانده است.
اينها كه چقدر اين منبع آگاه است و چقدر به آن بازيكن ميشود اعتماد كرد چندان مهم نيست.
مديرعامل پس از استعفايش حرفهايي بر زبان راند و گفت: مالکان باشگاه من را به دفتر خودشان دعوت کردند، بنده به آنجا رفتم و دیدم آقای علی دایی در نشست حضور دارند و نظر مالکان باشگاه سرمربیگری علی دایی بود. آن موقع احساس کردم اصول حرفهای فوتبال رعایت نشده و...
اينها نشان از اتفاقاتي دارد كه احتمالا گذشت زمان آن را روشن خواهد كرد. اما بايد گفت محمدحسن انصاريفرد كه ۵سال از عمر خود را پاي ساختن راهآهن گذاشت، هيچگاه اتفاقاتي كه براي كاشاني رخ داد را با دقت نديد.
محسن رجبي